هر که آمد بر سر دار فنا


یابد از دار فنا دار بقا

خدمت منصور از آن سردار شد


ذوق سرداری اگر داری بیا

قل هو الله احد می خوان مدام


چون موحد در خلا و در ملا

ما درین دریا خوشی افتاده ایم


ما ز دریائیم و دریا عین ما

دردمندی را که باشد درد دل


درد درد دل بود او را دوا

بر در خلوتسرای می فروش


ساکنیم و فارغ از هر دو سرا

سیدیم و بندهٔ سلطان خود


ما جمیم و جام ما گیتی نما